سفرنامه شمال به روایت تصویر(شهریور92)
خونه بابا بزرگ با ماست خوردنت حیثیت منو به باد دادی
ای بابا بازم این ددونه رفت زیر میز
اینجا بهت گفتم تیغ نباید دست بزنی و نشون میدادی و میگفتی جیززززززه
الهی بمیرم اینجا دست خورد به تیغ و خون اومد و داری بوسش می کنی و ناز می کنی
الهی بمیرم برات
آخی اینجا لک خون هم مونده رو لباست
اینحا هم قاط زدی و داد و فریاد می کنی
eeeee اینم ببعی که دوستش داری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی