علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

کودکنامه علی کوچولو ، نفس مامان و بابا

13 بدر

1391/8/24 16:18
نویسنده : نعیما و بهروز
518 بازدید
اشتراک گذاری

بر عكس پارسال كه هوا خيلي خوب و آفتاب بود امسال 13 بدر خيلي باد مي وزيد و يه جورايي سرد بود و با همه تصميماتي كه از شب قبل گرفته بوديم صبح داشتيم پشيمون مي شديم بريم بيرون و بزرگترين علتش هم اين بود كه مي ترسيديم كه شما سرما وبخوري و بابا بهروز همش از من مي پرسيد كه بريم يا نه و از اونجايي كه هم خودم دوست داشتم بريم و هم اينكه مي دونستم اگه ما نريم بقيه هم مجبور ميشن از رفتن منصرف بشن گفتم بريم اگه سرد بود من مي شينم تو ماشين كه وقتي رفتيم يه جايي نزديكاي پارك چيتگر اتراق كرديم دقيقا هم همين اتفاق افتاد و باد شديد بود و اول كه شما خواب بودی و تو كرير گذاشتمت تو ماشين بعد هم كه بيدار شدي من مجبور شدم با شما تو ماشين بمونم و 13 بدر رو در كنار شما باشم (هههه) و نزديكاي ظهر كه هوا يكم بهتر شد با هم رفتيم بيرون نشستيم زير آفتاب تا شما هم سردت نشه و براي خوردن ناهار هم رفتيم تو چادر


روز خوبي بود و دور هم خوش گذشت و اين اولين باري بود كه با شما تو يه محيط باز اتراق كرديم و غذا خورديم .


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)