علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

کودکنامه علی کوچولو ، نفس مامان و بابا

پسرکم ...

1393/7/7 11:57
نویسنده : نعیما و بهروز
362 بازدید
اشتراک گذاری

چه طولانی شده فاصله نوشتن هایم و همه به سبب مشغله ها و روزمرگیهایی هست که تایم خالی در بین آن گنجانده نشده ....دلم لک زده که ساعتها بنشینم وبرایت بنویسم

پسرم ، قهرمانم ...ای که همه داشته ونداشته های مرا تو جوابی هستی نیکو...دنیای من گرد آمده درچشمان پرازخنده ات...کاش مراصدایی بود تافریاد کنم حسی را که روزها وماه هاست مرادرخودش غرق کرده...

پسرکم ...علیرضای من...برای اینهمه خوشبختی که به ماارزانی داشتی ازتوممنونم.روزگارچه زودطی میشود...میدانم که زمان همیشه اندک است...ناکافیست...من همین یک لحظه را گرفته ام وازدامانش آویزانم.یک دم دیگر پسرم در را بازخواهد کردوباصورت از ته تراشیده ونگاه درخشانش خواهد گفت:"مامان من دارم میروم .موهایت چه سفید شده....بگو که هنوزهم دوستم داری!"....خدایا....من همین یک لحظه رادارم.یک لحظه برای بوسیدنش، بوئیدنش، دوست داشتنش وپرستیدنش!من فقط همین دم را فرصت دارم که بگویم : دوستت دارم پسرم! دوستت دارم پسرم!!!

تو روز به روز بزرگ و بزرگتر میشی و مرا برای لحظه رسیدن به آن آرزویم نزدیکتر میکنی و همه این آرزو مشروط به گذر روزها و ثانیه هایی است که تو پشت سر میگذاری و مرا نزدکتر می کنی
پس بگذریم تا برسیم به آرزوهای زیبایمان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هنرهای دست ساز چیکچی
7 مهر 93 13:17
چقدر زیبا نوشتید