یکسالگی
گل پسرم
چند ماهی هست که در تدارک آماد کردن تزیینات تولد هستم و از همه استراحت و تفریحم میزنم تا همه چی رو آماده کنم ، چکار کنم ، آخه خیلی ذوق دارم کلی نقشه ها کشیدم برای تولدت ، کلی برنامه ها دارم برای اولین تولد نفسم ، اولین تولد همه زندگیم ، آخه خیلیییییییی دوست دارم تو همه زندگیمی و دارم نهایت سعیمو می کنم تا بتونم یه تولد به یاد موندی برات بگیرم و وقتی که بزرگ شدی و عکسا و فیلماتو دیدی خودت کیف کنی و نگی پدر و مادرم اولین تولدم براشون مهم نبود
با اینکه نمی خواستیم کسی رو دعوت کنیم و فقط خانواده های خودمون بودن و از طرفی هم تولد تو مصادف شده بود با ماههای محرم و صفر(البته ما که بزن و برقص نداشتیم و تنها رقاصمون شاه دوماد بود) شده بود ولی بازم از هیچی برات کم نذاشتم همه تزیینات تولدت رو خودم طراحی کردم و پرینت گرفتم و همه رو برش زدم و کلی وقت برد و همه رو با عشق انجام دادم تا روز تولدت با دیدنشون لذت ببرم ، همه وقتم تو این ماه به خرید و انجام کارهای تولد تو گذشت ، برات پارچه گرفتم و دادم خیاط برات لباس دوخت و تزیینات روش (خالخالهای لباس و پاپوشت و خزهای لباست) همه رو خودم انجام دادم و هر چی به تولد نزدیکتر میشدیم استرسم بیشتر میشد یاد روزهایی می افتادم که کارهای عروسیمون را پیگیری میکردم ولی خدا رو شکر همه چی به خوبی پیش رفت با توجه به اینکه 10 روزی هم درگیر رفت و آمد برای سفر مشهد بودیم ولی بازم مشکلی پیش نیومد و شب قبل تولد هم با کمک بابا بهروز خونه رو تزیین کردیم .(اینم بگم که بابا بهروز هم کلی تو این کارها نقش داشت و کلی هم همراهیم کرد و از بزرگنرین کارهای و کمکش هم این بود که از شما مراقبت می کرد تا من بتونم کارهامو انجام بدم)