اولين مسافرت
طبق قول و قرارهاي فبلي كه با بابا بهروز داشتيم قرار بود تعطيلات خرداد بريم مسافرت اونم براي اولين بار با شما بريم مسافرت و قرعه به اسم سياه بيشه افتاد و از اونجايي كه هوا هم خوب بود و همه شرايط مساعد بود قرار شد بريم اونجا كه جمعه 12 خرداد صبح با ماماني مينا اينا راه افتاديمو رفتيم و هوا هم خيلي خوب بود و تو راه يه جا نشتيم صبحونه خورديم
ظهر رسيديم سياه بيشه و نيلوفر اينا و ماماني من و همه بودن و از اونجايي كه هوا هم گرم بود مشكلي با شما نداشتم و يه روز ظهر خاله سكينه اينا ما رو ناهار دعوت كردن يه روز هم خونه ماماني من بوديم و بالاخره همش دور هم بوديم و به عنوان اولين مسافرت با حضور شما به ما خيلي خوش گذشت
فقط يه روز كه همه مي خواستن برن يه محلي نزديك اونجا كه هم بگردم و هم زيارت كنن من به خاطر شما كه نكنه غروب هوا سرد بشه و سرما بخوري نرفتم و خونه خاله سكينه اينا با نيلوفر جون مونديم
خوابيديم سه تايي و با بوي خوب ميرزاقاسمي كه نيوفر برامون درست كرده بود بيدار شديم و عصرونه خورديم كه بابا اينا هم اومدن .
در كل خوب بود و براي تنوع بعد 6 ماه به من خيلييييييييييييييييييي خوش گذشت بخصوص كه دورهم بوديم و دوشنبه برگشتيم كه بايد بابا بهروز مي رفت سركار.